English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 242 (1487 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
payout U شل کردن یا ول کردن طناب
payouts U شل کردن یا ول کردن طناب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
veer U شل کردن طناب
veered U شل کردن طناب
veers U شل کردن طناب
dump U رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
trip U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
tripped U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips U ازاد کردن یاشکل کردن طناب
seize U نج پیچ کردن طناب
seized U نج پیچ کردن طناب
seizes U نج پیچ کردن طناب
slacken U شل کردن طناب
slackened U شل کردن طناب
slackening U شل کردن طناب
slackens U شل کردن طناب
surge U شل کردن طناب
surged U شل کردن طناب
surges U شل کردن طناب
lash U طناب پیچ کردن
lashed U طناب پیچ کردن
lashes U طناب پیچ کردن
lashing U طناب پیچ کردن نوار پیچی
tuck U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucking U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucks U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
slack U شل کردن طناب
slackest U شل کردن طناب
slacks U شل کردن طناب
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
cast off U باز کردن طناب قایق
flemish U حلقه کردن طناب
keckle U طناب پیچ کردن
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
pass a line U رد کردن طناب
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
unlay U باز کردن تای طناب
woold U طناب پیچ کردن
worming U روکش کردن طناب
Other Matches
pay out the rope U طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
lanyards U طناب کوتاه طناب کمر
lanyard U طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling U طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
how long is the rope U درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
non rotating wire rope U طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
lubricates U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricating U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricated U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricate U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
judge U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judged U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
compensated U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
judges U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
endorsing U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
endorses U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
justifies U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
parallelize U تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
justify U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifying U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
ascertian U محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
endorse U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expended U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
expend U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
evaporate U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
clearer U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
evaporated U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
clears U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
judging U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
expends U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
expending U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
evaporating U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporates U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforests U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforested U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
desert U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
ropes U طناب
footrope U طناب پا
rope U طناب
roped U طناب
headline U طناب
cord U طناب
cords U طناب
upper end of the rope U سر طناب
guy U طناب
running end U سر طناب
fag end U ته طناب
line U طناب خط
headlines U طناب
tackline U طناب تک
fag ends U ته طناب
lines U طناب خط
tow U طناب
guys U طناب
towline U طناب
guide rope U طناب
hawse laid rope U طناب سه لا
tows U طناب
swerves U عدول کردن منحرف کردن کج کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com